باورم

باورم

Bavaram
باورم

باورم

Bavaram

دانلود پیشینه و مبانی نظری اصول رشد شناختی، تربیت و اقسام آن، باورهای دینی


پیشینه و مبانی نظری اصول رشد شناختی، تربیت و اقسام آن، باورهای دینی

پیشینه و مبانی نظری اصول رشد شناختی،تربیت وا قسام آن،باورهای دینی

دانلود پیشینه و مبانی نظری اصول رشد شناختی، تربیت و اقسام آن، باورهای دینی

پیشینه و مبانی نظری اصول رشد شناختی
تربیت و اقسام آن
باورهای دینی
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 42 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 42

پیشینه و مبانی نظری اصول رشد شناختی،تربیت وا قسام آن،باورهای دینی

42 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.

 

مبانی نظری وپیشینه تحقیق اصول رشد شناختی،تربیت واقسام آن،باورهای دینی

 

 

فصل دوم :

²پیشینه و ادبیات تحقیق

²مبانی نظری و تئوریک

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مبانی نظری و تئوریک

«کودکان دربارۀ جهان پیرامون خود، آدمهایی که می بینند، ارتباط بین مردم، و گروههایی که در آن شرکت می کنند چه استنباطی دارند و چه استدلالهایی نزد خود می کنند؟ در این استنباطها و استدلالها کدام تغییرات رشدی دخیل است؟ و چگونه بین عملکرد شناختی اجتماعی و رفتار اجتماعی ارتباط برقرار می شود؟ اینها سؤالاتی اساسی است که در حوزۀ رشد شناختی اجتماعی مطرح می شود» (شانتز، 1983، ص 495).

مطالعۀ شناخت اجتماعی در سالهای اخیر توجه بسیاری از روان شناسان را به خود جلب کرده است، زیرا آنان تشخیص داده اند که واکنشهای عاطفی و اجتماعی کودکان تا حدودی بستگی دارد به اینکه چگونه می اندیشند. مثال زیر را در نظر بگیرید :

کودک چهار ساله ای ظرف سوپی را از جلوی برادر یکساله اش بر می دارد. این کودک سوپ دوست ندارد، به همین دلیل خیال می کند که با این کار به برادرش لطفی کرده است. کودک یکساله داد و فریاد راه می اندازد و پدرش کودک چهار ساله را بخاطر اینکه بدجنسی کرده سرزنش می کند.

در این مثال کودک چهار ساله نمی تواند تشخیص دهد که برادرش چه چیز را دوست دارد و درک نمی کند که ممکن است برادرش علایقی متفاوت از خودش داشته باشد. اگر پدرش از رشد اجتماعی او آگاه می بود او را به خاطر مهربان بودن با برادرش تشویق می کرد و در عین حال به او گوشزد می کرد که برادرش دوست دارد.

اگر بخواهیم تعریف کلی تری بیاوریم باید بگوییم که شناخت اجتماعی به ادراک، تفکر و استدلال دربارۀ انسانها و روابط انسانی اطلاق می شود (فلاول، 1977). بررسیهای مربوط به رشد اجتماعی شناختی بر دانشو فهم کودکان دربارۀ جهان اجتماعی – مردم، خود و روابط اجتماعی – تأکید دارد. که در این فصل بررسی می شود بر ادراک کودکان از خود و دیگران، افکارشان درباره دوستان ، مراجع قدرت و رهبران، قضاوت دربارۀ قواعد اخلاقی و اجتماعی، و علم به عرف اجتماعی تأکید دارد. هر چند که هر موضوعی جنبه های منحصر به فردی دارد، ولی برای استدلال دربارۀ آنها بعضی از اصول مشتررک به کار می رود.

اصول رشد شناختی

بسیاری از تحقیقات دربارۀ شناخت اجتماعی از نوشته ها و نظریه های پیاژه الهام گرفته است. از آنجا که محققان شناخت اجتماعی به شدت تحت تأثیر رشد شناختی هستند جای تعجب نیست که بسیاری از آنان این موضوع را که استنباط و استدلال کودک دربارۀ افراد و روابط اجتماعی مراحل یا سطوحی را پشت سر می گذارند که از لحاظ کیفی متمایز است تأیید می کنند. گفته شده که این مراحل به ترتیب نامتغیری بروز می کند، هر چند که در کودکان مختلف سرعت متفاوتی دارد. هر مرحلۀ پیشرفته تر بر اساس مرحلۀ قبلی است ولی خصوصیات و ساخت سازمانبندی شدۀ جدیدی دارد.

به طور کلی می توان گفت که تفکر اجتماعی کودکان از جهات مختلفی که وابسته به هم است رشد می کند : (الف) از «سطح به عمق» یعنی از توجه به ظواهر تا در نظر گرفتن خصوصیات پایدارتر (مثلاً، از در نظر گرفتن جذابیت دوستان تا قضاوت دربارۀ انگیزشهای شخصی)؛ (ب) از ساده اندیشی تا تفکر پیچیده، یعنی از تمرکز بر یک جنبۀ موضوع یا مسئله (تمرکز) تا در نظر گرفتن جنبه های مختلف به طور همزمان (ج)، از خشک تندیشی تا انعطاف پذیری؛ از توجه به خود و وضعیت فعلی تا توجه به رفاه دیگران و آینده؛ (د) از تفکر عینی به تفکر انتزاعی؛ و (هـ) از افکار پراکنده و گاهی بی ثباتی تا افکار منسجم و با نظام و سازمان یافته (دیمون و هارت، 1982؛ فلاول، 1977).

تشخیص افراد از اشیاء

هر چند که بسیاری از اصول رشد شناختی برای درک هر دو جهان اجتماعی و مادی به کار می رود کودکان از همان آغاز می دانند که اشیای جانداراز اشیای بی جان متفاوتند. ظاهراً از دیگران انتظار کنش متقابل دارند و از اشیاء ندارند. اگر کسی مقابل آنان ساکت یا بیحرکت بماند، اخم می کننند و گریه سر می دهند (گلمن و اسپلک، 1981؛ تروارتن،1977). کودکان 5 ماهه در برابر کسانی که احساسات مثبت از خود نشان می دهند با لبخند واکنش نشان می دهند ولی در برابر پرخاش و ترس و اندوه ناراحت می شوند (کروتزر و چارلز وورث، 1973). وقتی که کودک 8 ماهه ای می بیند که دیگری نگاهش را به جهت خاصی دوخته است کودک هم به همان طرف نگاه می کند (اسکیف و برونز، 1975).

کودک خصوصیاتی که افراد را از اشیای بی جان متمایز می کند – مانند توانایی حرکت مستقل و داشتن حس – را تشخیص می دهد. کودکان 24 ماهه وقتی می بینند صندلی به خودی خود حرکت می کند حیرتزده می شوند ولی از دیدن حرکت یک آدم حیرتی نمی کنند. کودکان سه ساله می فهمند که جمله ای مثل «آن دختر غمگین است» معنی دارد ولی جمله «در غمگین است» بی معنی است (کیل، 1979).

بدون شک کودک در برخوردهایی که با مادرش دارد و فهم و دتنش اندکی از روابط اجتماعی به دست می آورد. از همان ابتدا مادر یا هر کسی که از کودک نگهداری می کند به گریه های کودک پاسخ می دهد. حرف زدن با کودک و توجه نشان دادن به او و واکنشی که کودک متقابلاً نشان می دهد همۀ اینها سبب می شود که او دربارۀ کنش متقابل انسانها، مکالمه و رعایت نوبت در حرف زدن و رابطه با مراجع قدرت به نحوی ابتدایی چیزهایی بیاموزد. کودکان در اوایل کودکی کنش متقابل با همسالان، شریک کردن دیگر در اسباب بازی و کمک متقابل و احساس اعتماد و دوستی را می آموزند (دامون، 1977). آنان به تدریج به مفاهیم روابط اجتماعی (دوستی و قدرت) و مفاهیمی دربارۀ خود و هویت خودشان پی می برند و همۀ اینها را در نتیجۀ کنش متقابل با دیگران درک می کنند.

درک دیدگاه دیگران

پیاژه کودکان را در دورۀ پیش عملیاتی خودمدار قلمداد کرده است و معتقد است که آنان نمی توانند بفهمند که دیدگاه نظر، افکار، انگیزشها، مقاصد و نگرشهایشان با دیگران فرق دارد (به فصل 7 مراجعه کنید). او می گوید از سن 6 یا 7 سالگی یعنی وقتی که کودکان وارد مرحلۀ عملیات عینی می شوند و تشخیص می دهند که سایرین هم افکار و نظرها و مقاصد خود را دارند خودمداری کاهش می یابد. البته همان طور که در فصل هفتم گفتیم شواهد اخیر نشان می دهد که حتی کودکان بسیار خردسال، آن طور که پیاژه می گوید خودمدار نیستند. آنان غالباً می دانند که دیگران چیزها را آن طور که خودشان می بینند نمی بینند و غالباً رفتار خود را تغییر می دهند تا نیازها و علایق دیگران را در نظر گرفته باشند.

روشهای مطالعه :تردید در اظهارات پیاژه در مورد خودمدار بودن کودکان زمانی آغاز شد که محققان برای ارزیابی دانسته های کودکان روشهای جدیدی به کار بردند. نتایجی که ما از درک اجتماعی کودکان می گیریم تا حدود زیادی بستگی به روشهایی دارد که برای مطالعۀ آن به کار می بریم. بسیاری از محققان شناخت اجتماعی روش بالینی پیاژه را در انواع مختلفی به کار برده اند؛ به این صورت که از کودک در مورد یک داستان یا موقعیت فرضی سؤالاتی می شود. مصاحبه گر می کوشد تا تعیین کند که کودک دربارۀ انگیزشها، اعمال و مقاصد شخصیتهای داستان چگونه می اندیشد.

مثلاً سلمن (1980) در مورد توانایی کودک در در نظر گرفتن دیدگاه دیگران بررسیهایی کرده است (که به آن توانایی نقش بازی کردن هم می گویند) بدین ترتیب که معماهای داستان را برای کودک مطرح می کنند تا دربارۀ موقعیتهای اخلاقی یا اجتماعی استدلالهایی کند. در اینجا مثالی از مسئله ای که برای کودکان 4 تا 10 ساله مطرح کرده بودن و سؤالات آن را ارائه می کنیم.

هالی دختر بچه 8 ساله است که دوست دارد از درخت بالا برود. او از بین همه بچه های همسایه در بالا رفتن از درخت ماهرتر است. روزی ضمن اینکه از یک درخت بلند پایین می آمد از شاخه می افتد ولی زخمی نمی شود. پدرش او را در حال افتادن می بیند و ناراحت می شود و از دخترش می خواهد که قول بدهد دیگر از درخت بالا نرود و هالی قول می دهد. کمی بعد در همان روز هالی و دوستانش مری را می بینند. بچه گربه ی مری بالای درخت گیر کرده بود و نمی توانست پایین بیاید. همان موقع باید کاری می کردند در غیر این صورت بچه گربه می افتاد. هالی تنها کسی است که می تواند از درخت بالا برود تا بچه گربه را بگیرد و پایین بیاورد، ولی به یاد تو قولی که به پدرش داده بود می افتد. (سلمن، 1980 ، ص 36 ) .

از کودکی سوالاتی از این قبیل می شود «آیا هالی می داند که مری درباره بچه گربه چه احساسی دارد؟ چرا؟» «اگر پدر هالی بفهمد که او از درخت بالا رفته چه احساسی خواهد داشت؟» براساس توضیحی که در مورد افکار و احساسات هر فرد و نیز در مورد ارتباط بین دیدگاههای مختلف می دهد علامت گذاری می شود.

برای اینکه در این مقیاس کودکان غیر خودمدار تلقی شوند باید بتوانند یک موقعیت فرضی را در نظر بگیرند و افکارشان را درباره آن موقعیت بیان کنند. برای کودک پاسخ دادن به سوالاتی در مورد آدمها در یک موقعیت فرضی به مراتب دشوارتر است تا اینکه دیدگاه فردی را که می شناسند تصور کنند. علاوه بر این، یکی از بدیهیات روان شناسی رشد این است که کودکان غالباً نمی توانند آنچه را می دانند بیان کنند. بنابراین، این حقیقت که کودکان نمی توانند توضیح دهند که دیگران چه احساسی دارند، به این معنی نیست که آنان اینگونه احساسات را درک نمی کنند. برای مثال فرض کنید بتوانیم کودکی را وضعیتی مثل وضعیت هالی در زندگی واقعی مشاهده کنیم. یک کودک پیش دبستانی ممکن است به این نحو نشان دهد که دیدگاه پدرش را فهمیده که از او اجازه بگیرد یا برای پدرش توضیح دهد که چرا از درخت بالا رفته. اگر این بچه به مری اطمینان دهد که بچه گربه اش طوری نخواهد شد فرض را بر این می گیریم که وضعیت او را درک کرده است. وقتی که محققین از روشهای غیرکلامی استفاده می کنند و یا وقتی که واکنشهای کودکان را در زندگی واقعی اندازه گیری می کنند غالباً نشانه هایی از اینکه کودک از سنین اولیه دیدگاه دیگران را درک می کند می یابند.

این حقیقت که نتایج ما تا حدودی بستگی به روشی که به کار می بریم دارد به این معنا نیست که مطالعاتی که بر مبنای داستانهای فرضی انجام می شود بی اعتبار است. بلکه به این معناست که ما باید بدانیم چه چیزی را اندازه گیری می کنیم. مراحلی که در این روش نشان دادیم نمایانگر توانایی کودکان است در استدلال درباره .ضعیتهای اجتماعی انتزاعی و توضیح درباره استدلالشان. درک کلامی و انتزاعی از جنبه های مهم رشد است. اما، نباید صرفاً به این دلیل که کودکان خردسالتر به اندازه های کلامی یا فرضی مانند کودکان بزرگتر پاسخ نمی دهند چنین استنباط کنیم که کودکان خردسالتر از دیدگاه بزرگسالان هیچ درکی ندارند.

مراحل نقش گزاری با درنظر گرفتن این مسئله مراحلی را که کودک دیدگاه دیگری را می بیند یا نقش دیگری را بازی می کند، از روی پاسخهایی که کودکان به مسئله سمن می دهند بررسی می کنیم. در مرحله صفر که همان دیدگاه خودمدارانه است کودکان نمی توانند بین تفسیری که خود از واقعه ای می کنند و آنچه واقعی و درست به نظر می رسد تمایزی قایل شوند. مثلاً ، در پاسخ به سوال «اگر پئر هالی بفهمد چه احساسی خواهد داشت»، کودک می گوید : «خوشحال می شود چون بچه گربه ها را دوست دارد». در مرحله یک، یعنی مرحله نقش گزاری اجتماعی و اطلاعاتی (سنین 6 تا 8 )، کودکان می دانند که دیگران دیدگاه متفاوتی دارند. در این مرحله کودک ممکن است بگوید : «پدر هالی عصبانی می شود چون نمی خواهد هالی بالای درخت برود». مرحله دو (سنین 8 تا 10)، مرحله ای است که کودکان تشخیص می دهند که هر فردی از افکار و احساسات دیگران باخبر است. آنان نه فقط می دانند که دیگری دیدگاه متفاوتی دارد بلکه می دانند که فرد دیگری ممکن است از دیدگاه کودک باخبر باشد. مثلاً ، وقتی از کودکی سوال شد «آیا پدر هالی او را تنبیه خواهد کرد؟» پاسخ داد : «هالی می داند که پدرش درک خواهد کرد که چرا بالای درخت رفته و او را تنبیه نخواهد کرد». در مرحله سوم، نقش گزاری متقابل (بین سنین 10 تا 12) کودکان می توانند کنش متقابل بین دو نفر را از دیدگاه نفر سوم، مثلاً پدر و مادر، دوست دو جانبه یا ناظری ببینند. کودک در این مرحله می گوید «هالی و پدرش به هم اعتماد دارند و می توانند با هم در این باره که چرا هالی بالای درخت رفته حرف بزنند». بالاخره مرحله چهارم یعنی مرحله سیستم نقش گزاری عرفی و اجتماعی است (سنین 12 تا 15 و بعد از آن)، در این مرحله کودکان تشخیص می دهند که شبکه های درهم ادغام شده ای از دیدگاهها وجود دارد. «آزمودنی تشخیص می دهد که هر کس نظر مشترک نظام اجتماعی را درنظر می گیرد تا ارتباط درست با دیگران و درک دیگران تسهیل شود» (سلمن، 1976 ، ص 307).

دانلود پیشینه و مبانی نظری اصول رشد شناختی، تربیت و اقسام آن، باورهای دینی

دانلود تعیین رابطه و سهم پیش بینی کنندگی تاثیر هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار


تعیین رابطه و سهم پیش بینی کنندگی تاثیر هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار

تعیین رابطه و سهم پیش¬بینی¬کنندگی تاثیر هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار

دانلود تعیین رابطه و سهم پیش بینی کنندگی تاثیر هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار

هیجان
 روانشناسی
 هیجان شناختی
 باردار
 باورهای دینی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل doc
حجم فایل 451 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 127

دانلود پایان نامه

با موضوع

 تعیین رابطه و سهم پیش­بینی­کنندگی تاثیر هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار.

 

فایل بصورت ورد

تعداد صفحات:

127

در زیر بخش هایی از فایل دانلودی را مشاهده میفرمایید:

 

فصل اول

کلیات پژوهش

 

 

 

 

 

 

 

فصل اول: کلیات پژوهش

1-1- مقدمه

تنظیم هیجان نقش مهمی در سازگاری ما با وقایع استرس­زای زندگی دارد. یکی از راهبردهای نظم­جویی هیجان، تنظیم هیجان شناختی است، که دلالت بر شیوه شناختی دستکاری اطلاعات فراخواننده هیجان دارد. نتایج پژوهش­ها ­نشان می­دهند که ظرفیت افراد در تنظیم مؤثر هیجان شناختی بر بهزیستی روانشناختی، جسمانی و بین­فردی تأثیر می­گذارد. از آنجایی که اثربخشی فردی در تنظیم هیجان شناختی و شناسایی عوامل زیربنایی مؤثر در آن امری اساسی به شمار می­رود و انسان موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است، در بررسی مسائل مربوط به او و دست­یابی به نتایج دقیق و جامع، نیازمند بررسی تک­تک این ابعاد بر مساله مورد بررسی و سپس برنامه­ریزی جهت ایجاد تغییر بهینه است. بنابراین در پژوهش حاضر می­خواهیم به بررسی رابطه تنظیم هیجان شناختی، هوش معنوی و عمل به باورهای دینی در زنان باردار بپردازیم زیرا بهداشت روانی زنان در این دوره اهمیت دوچندان می­یابد و در سلامت جسمانی و روانی مادر و جنین نقش بسزایی دارد. در این فصل به بیان مسئله، ضرورت و اهمیت پژوهش، هدف­ها و سؤالات پژوهش و تعریف نظری و عملیاتی متغییرها با هدف شناخت بیشتر موضوع خواهیم پرداخت.

 

1-2- تعریف موضوع و بیان مسأله

تنظیم هیجان، مؤلفه­های تحولی و پیامدهای آن موضوعی است که به موازات توجه مجدد به هیجانات، اهمیت و تفسیر جدیدی پیدا کرده و در زمینه­های متعدد دیگری چون رشد شناخت بر خود، رشد شناخت و گویایی، و تکامل دستگاه عصبی– فیزیولوژیک گسترش یافته است. منظور از تنظیم هیجان گماشتن افکار و رفتارهایی است که به عملکرد هر چه بهتر در زندگی بینجامد (امین­آبادی، دهقانی و خداپناهی، 1390). در دیدگاه سازمانی، پاسخ­های هیجانی قابلیت انعطاف دارند و قالبی نیستند، حساس به موقعیت­هایند، با سرعت در برابر شرایط تغییر می­کنند، به نحوی که کنش­وری سازنده ارگانیسم زنده بتواند در سطح بالاتری تنظیم شود و فرآیندهای تنظیم­گر هیجانات­اند که می­توانند این امور را انجام دهند. فقدان توانایی تنظیم هیجان می­تواند منجر به برانگیختگی­های هیجانی زیان آور، ناسازگاری و عدم هدایت هیجان­ها شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکردی سازش یافته و شایسته گردد (گرنفسکی و کریج، 2006).

هنگامی که فرد با یک موقعیت هیجانی روبرو می­شود، احساس خوب و خوش بینی برای کنترل هیجان کافی نیست بلکه وی نیاز دارد که در این موقعیت­ها بهترین کارکرد شناختی را نیز داشته باشد (رضوان، بهرامی و عبدی، 2006). در اصل در تنظیم هیجان به تعامل بهینه­ای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شرایط منفی نیاز است (اکنر و گراس، 2005). زیرا انسان­ها با هر چه مواجه می­شوند آن را تفسیر می­کنند و تفسیرهای شناختی تعیین­کننده واکنش­های افراد است (عبدی، باباپور و فتحی، 1389).

پژوهش­ها نشان داده­اند که طبقه قدرتمندی از تنظیم هیجان شامل راه­های شناختی اداره اطلاعات هیجانی تحریک­کننده است (اکنر و گراس، 2005). تغییر در هر کدام از بخش­های مختلف عملکرد سیستم­های شناختی، از قبیل؛ حافظه، توجه و هوشیاری موجب تغییر خلق می­شود. بنابراین نمی­توان نقش تنظیم هیجان شناختی را در سازگاری افراد با وقایع استرس­زای زندگی نادیده گرفت (گرنفسکی و کریج، 2006). تنظیم هیجان شناختی به تمام سبک­های شناختی اطلاق می­شود که هر فردی از آن به منظور افزایش یا کاهش و یا حفظ هیجان خود استفاده می­کند (گراس، 2001).

تنظیم هیجان بوسیله شناخت به طرزی تفکیک ناپذیری با زندگی افراد رابطه دارد، تنظیم هیجان شناختی همراه همیشگی آدمی است که به مدیریت یا تنظیم عواطف و هیجان­ها کمک می­کند و به انسان توان سازگاری بیشتر به خصوص بعد از تجارب هیجانی منفی را می­دهد (موریس، سیلک، استنبرگ، مایرز و رابینسون، 2007). از عواملی که می­تواند به تنظیم هیجان شناختی کمک کند بکارگیری الگوهای معنوی و دینی در زندگی روزمره بشر است که می­تواند احساس امنیت جسمانی، شناختی و هیجانی را فراهم آورد (پکوک و پولاما،1994) و موجب افزایش سازگاری و بهزیستی انسان شود (آمرام، 2007).

دین حقیقتی است که در جنبه­ها و ابعاد گوناگون زندگی انسان حضور جدی و قابل توجهی دارد. تحقیق در باب دین یا دین­پژوهی نیز عرصه­ها و شاخه­های متعددی یافته است. به گونه­ای که رشته­های علمی بسیاری در زمینه­های مختلف معارف بشری تدوین و تکوین پیدا کرده­اند که در این بین می­توان به روان­شناسی دین اشاره کرد. وقتی از مفهوم روان­شناسی دین استفاده می­شود مراد تحقق و بروز و ظهور دین در رفتار بشر است، به سخن دیگر تدین و دینداری مورد نظر است نه چیز دیگر (آذربایجانی و موسوی اصل، 1385).

در دو دهه گذشته روان­شناسی دین و مطالعه موضوعات معنوی به طور فزاینده­ای مورد توجه روان­شناسان قرار گرفته است و در اکثر این مطالعات یک رابطه مثبت بین باورهای دینی و معنویت با سلامت روان افراد یافت شده است، در چند سال اخیر مفهوم جدیدی وارد حوزه روان­شناسی دین شده و آن مفهوم هوش معنوی می­باشد (رجایی، بیاضی و حبیبی پور، 1388). هوش معنوی سازه­های معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب می­کند. هوش معنوی به عنوان زیربنای باورهای فرد نقش اساسی در زمینه­های گوناگون به ویژه ارتقاء و تأمین سلامت روانی دارد (یعقوبی، 1389) و دارای چندین مؤلفه می­باشد که یکی از این مؤلفه­ها به رابطه بین معنویت و حل مسائل و مشکلات یا به عبارت دیگر به رابطه دین و معنویت با مهارت­های حل مسأله اشاره دارد (رجایی و همکاران، 1388). افراد دارای هوش معنوی بالا، افرادی انعطاف­پذیر، دارای درجه بالایی از هوشیاری نسبت به خویشتن و توانمند در رویارویی با مشکلات و دردها و چیره شدن بر آن­ها هستند (هالما و اسرینسیک، 2004). هوش معنوی مجموعه­ای از توانایی­ها، ظرفیت­ها و منابع معنوی می­باشد که کاربرد آن­ها در زندگی روزانه موجب افزایش انطباق­پذیری می­شود (کینگ، 2007). زوهر و مارشال (2000)، معتقدند هوش معنوی زاییده بینشی عمیق در تندباد حوادث روزگار است و شخص را در برابر رویدادها و حوادث تلخ و شیرین زندگی آبدیده می­کند، تا از سختی­های زندگی نهراسد و با صبر و تفکر با آنها مقابله نموده و راه حل­های منطقی و انسانی برای آن­ها بیابد؛ و آن را هوشی می­دانند که به وسیله آن افراد به مشکلات معنایی و ارزشی پرداخته و آن­ها را حل می­کنند. هوش معنوی نوعی از هوش است که با استفاده از آن افراد قادر می­شوند تا فعالیت­ها و زندگی خود را در مسیری عمیق­تر، غنی­تر و معنادارتر هدایت کنند.

در اکثر مطالعات یک رابطه مثبت بین معنویت و باورهای دینی با سلامت روان افراد یافت شده است. دین می­تواند به عنوان یک نظام اجتماعی پیچیده، بر رفتار و بازخوردهای مهم از جمله برنامه­ریزی خانواده، کار، چگونگی تفسیر زندگی روزانه و برداشت از امور مختلف و تنظیم هیجان تأثیر بسزایی داشته باشد. سلیگمن (2000) اظهار می­دارد افرادی که امور مذهبی را به جا می­آورند شادتر از سایر اشخاص هستند به این معنا که از راهبردهای مثبت تنظیم هیجان بیشتر از راهبردهای منفی تنظیم هیجان استفاده می­کنند.

کیم و دیگران (2004) به این نتیجه دست یافتند که عمل به باورهای دینی با هیجانات و عواطف مثبت مانند خوش­خلقی، شادکامی، مهربانی، اعتمادبه­نفس، توجه و آرامش رابطه مثبت دارد. مک­نلتی و دیگران(2004) نشان دادند که دین تأثیر قابل توجهی در سازگاری دارد. عمل به باورهای دینی به معنای به کار بردن دین در جنبه سه­گانه اعتقادات، عبادات و اخلاقیات می­باشد (شاه نظری 1385). منظور از اعتقادات بخشی از شناخت و دانش دینی است. عبادات همان شعائر دینی است و اخلاقیات هم بخشی از تعالیم اسلام است که رفتارهای پسندیده و ناپسند را مشخص می­کند.

این پژوهش بر روی زنان باردار انجام شد به این علت که بارداری یک دوره حاد در زندگی زنان است که در طی آن تغییرات هیجانی، جسمانی و اجتماعی زیادی رخ می­دهد (لارا، لی، لتچیپیا و هاچهوزن، 2008).  حدود %90 از زنان دست کم یک مرتبه در طول زندگی باردار می­شوند؛ بارداری رویدادی است که بسیاری از دیدگاه­های زندگی یک زن را تغییر می­دهد و ظرفیت مهمی است که در سلامتی، خوشبختی و نقش­های اجتماعی یک زن تأثیر می­گذارد (هیوزینک، مولدر، مدینا و بیتکلار، 2004). دوران حاملگی یکی از پر استرس­ترین دوران زندگی زن می­باشد و حتی استرس ناشی از تولد اولین فرزند در جداول استرس روانی- اجتماعی، جزء استرس­های شدید طبقه­بندی می­شود، در این دوران امکان بروز حالت­هایی مانند نوروز، افسردگی، اضطراب، ترس مرضیو اختلال وسواسزیاد است (فروزنده، 1377). و ضرورت تنظیم هیجان شناختی هر چه بیشتر در این دوران اهمیت پیدا می­کند و انجام پژوهش­های بیشتر برای تعیین عوامل مؤثر در کنترل هیجان ضرورت دارد.

حاملگی تجربه جسمی، روانی مهمی است که سبب ایجاد تغییرات زیادی در زنان می­شود که می­تواند زمینه­ساز بروز اضطراب زیادی در زنان گردد (رفیعی، اکبرزاده، اسدی و زارع، 1392). اغلب زنان نسبت به تولد و نگهداری فرزند احساس دوگانه دارند و از زایمان و به دنیا آوردن کودک نابهنجار و از اینکه نتوانند مادر خوبی باشند ترس دارند (هریس، لاوت، اسمیت و رید، 1996). تأثیر فرایندهای روان­شناختی مادر بر رشد و سلامتی جنین بسیار گسترده و فراگیر است، چرا که فضای درون رحمی پیوسته از هیجان­ها و وضعیت روانی مادر تأثیر می­پذیرد (مولاوی، موهدی و بنگر، 2002). در صورتی که زنان در مدت حاملگی دچار استرس هیجانی شدید شوند، کودکان آنها در معرض انواع مشکلات قرار می­گیرند. افسردگی شدید با میزان سقط زودرس، کم وزنی هنگام تولد و بیماری تنفسی نوزاد ارتباط دارد (فروزنده،1377).

رایگان شلمانی، خداکرمی، حسن­زاده خوانساری و اکبرزاده باغبان (1391) در پژوهش خود نقل می­کنند: دوران بارداری، یکی از مهم­ترین مراحل زندگی یک زن است، این دوره اگرچه برای بیشتر زنان، دوره­ای مسرت­بخش تلقی می­شود، اما اغلب، یک دوره پر استرس همراه با تغیرات فیزیولوژیکی و روانی به حساب می­آید (بنت و برون، 2005). در این دوره تغییرات بیوشیمیایی، فیزیولوژیک و آناتومیک زیادی در بدن زن رخ می­دهد (کنینگهام، کننس و هوث، 2005). وضعیت روحی زن در بارداری تحت تاثیر تغییرات هورمونی قرار می­گیرد و برای زنانی که بارداری را یک عمل بیولوژیک کامل­کننده می­دانند، این امر بسیار مسرت­بخش و خشنودکننده است، اما بسیاری از زنان دوره­ای از اضطراب را در این دوران سپری می­نمایند، زیرا طی دوره بارداری، فرد دستخوش بزرگ­ترین تغییرات در شیوه زندگی خود می­شود و باید در تصویر شخصیتی خود دست به تغییر بزند و به حالت مادری درآید (کنینگهام، کننس و هوث، 2010).

با وجود یافته­های فوق، از آنجا که زنان در دوران بارداری تغییرات روانی زیادی را تحمل می­کنند و تأثیرپذیری آنان نسبت به استرس­های متفاوت زندگی در این دوره افزایش می­یابد، این دوران از نظر روانی اهمیت پیدا می­کند و لزوم تنظیم هیجان شناختی کارآمد ضرورت می­یابد. از آنجایی که مفهوم سبک­های تنظیم هیجان شناختی در حال حاضر تازه در عرصه ارائه پژوهش­های روان­شناختی وارد شده است و درباره رابطه آن با هوش معنوی و عمل به باور­های دینی مطالعه­ای انجام نشده، به همین لحاظ، در تحقیق حاضر سعی شده است به بررسی این موضوع پرداخته شود که هوش معنوی و عمل به باورهای دینی با توجه به نقش آن­ها در سازگاری، انطباق پذیری و بهزیستی هر چه بیشتر در زندگی بشر، می­توانند به زنان باردار در تنظیم هیجان شناختی­شان کمک کند؟  آیا هوش معنوی بالاتر، تنظیم هیجان شناختی بهتری را در زنان باردار پیشگویی می­کند؟  آیا رابطه­ای بین هوش معنوی و عمل به باورهای دینی وجود دارد؟ و آیا بین عمل به باورهای دینی و تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار رابطه­ای مشاهده خواهد شد؟

 

1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش

شیوع بیماری­های غیرواگیر متأثر از صنعتی شدن و سبک زندگی مدرن به سرعت در حال گسترش است که بی­توجهی و عدم برنامه­ریزی جهت کنترل آن می­تواند عواقب غیر قابل جبرانی را به دنبال داشته باشد (حسینی، 2010، و کیولاس، 2010). یکی از مسائل بسیار مهم و ضروری، تشخیص عوامل مؤثر بر بهداشت روانی و تنظیم هیجان است. مذهب یک عامل اصلی در زندگی بسیاری از انسان­ها است و می­توان میزان دینداری و معنویت فرد و تعهد او به آداب و تعالیم دینی و مذهبی را یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار بر تنظیم هیجان و بهداشت روانی او دانست (اسپین­دلا، ویل و بیلو، 2010). در طول تاریخ بشر، دین همواره یکی از دغدغه­های مهم انسان بوده و آدمی هرگز خود را بی­نیاز از آن ندانسته است. در عصر حاضر که بشر پس از فراز و فرودهای بسیار، به مرحله­ای رسیده که ضرورت گرایش به دین و معنویت حاصل از دینداری را برای خود با تمام وجود احساس می­کند، برای رهایی از پریشانی و دستیابی به آرامش و تنظیم هیجان در جستجوی پناهگاهی است.

Garnefski, N. 

Kraaij, V.

Gross, J. J.

Oschner, K. N.  

Morris, A .S.       

Silk, J. S.

Steinberg, L.  

Mayors, S.  

Robinson, L. R.

Peacok, J. R. 

Poloma, M. M.

Amaram, Y.

  Psychology of religion

Halama, P.

 Strizence, M.

King, D.B.

Zohar, D.

 Marshall, I.

Seligman, M.

Kim, Y.M. & Others

Mcnulty, K. & Others

Lara, M.A.

Le, H.N.

Letechipia, G.

Hochhausen, L.

Huizink, A.C.

Mulder, E.

Medina, P.G.

Buitclaar, G. H.

Nevrose

Depression

Anxiety

Phobia

Obssessive-compulsive

Harris, B.

Lovett, L.

Smith, J.

Read G.

Molavi, H.

Movahedi, M.

Bengr, M.

Bennett, R.

  Brown, L.

Cunningham, F.   

Kenneth, J.    

Hauth, C.

Kioulos, K.

Espindula, J.A.

Valle, E.R. 

Bello, A.A.

 

دانلود تعیین رابطه و سهم پیش بینی کنندگی تاثیر هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار

دانلود تحقیق باورهای فطری ازدیدگاه فلاسفه ومتکلمین اسلامی به فرمت ورد و قابل ویرایش


تحقیق باورهای فطری ازدیدگاه فلاسفه ومتکلمین اسلامی به فرمت ورد و قابل ویرایش

تحقیق باورهای فطری ازدیدگاه فلاسفه ومتکلمین اسلامی به فرمت ورد و قابل ویرایش

دانلود تحقیق باورهای فطری ازدیدگاه فلاسفه ومتکلمین اسلامی به فرمت ورد و قابل ویرایش

تحقیق باورهای فطری ازدیدگاه فلاسفه ومتکلمین اسلامی به فرمت ورد و قابل ویرایش
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل docx
حجم فایل 254 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 129

تحقیق باورهای فطری ازدیدگاه فلاسفه ومتکلمین اسلامی به فرمت ورد و قابل ویرایش

دانلود تحقیق باورهای فطری ازدیدگاه فلاسفه ومتکلمین اسلامی به فرمت ورد و قابل ویرایش

دانلود مبانی نظری باورهای فراشناختی در 31 صفحه


مبانی نظری باورهای فراشناختی در 31 صفحه

مبانی نظری باورهای فراشناختی در 31 صفحه

دانلود مبانی نظری باورهای فراشناختی در 31 صفحه

مبانی نظری باورهای فراشناختی در 31 صفحه
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 175 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 35

توضیحات :

مبانی نظری باورهای فراشناختی در 31 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.

 

بخشی از متن :

باورهای فراشناختی

در سال های اخیر فراشناخت به عنوان یکی از پیش بینی کننده های آشکار در مورد تکلیف پیچیده به شمار می آید. واژه فراشناخت نخستین بار توسط فلاول[1] (1979) به کار برده شد، که به فرآیند تفکر در باره تفکر و دانش در مورد اینکه «چه می دانیم» و «چه نمی دانیم» اطلاق می شود. مطالعه فراشناخت ابتدا در حوزه روانشناسی رشد و بعد در روانشناسی حافظه، سالمندی و عصب روانشناسی مطرح شد (وینمن[2]،2010، به نقل از فخری، 1391). فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است که شامل دانش (باورها)، فرایندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی، نظارت و یا کنترل می کنند (عاشوری، 1388).

الگوهای تفکر منفی بر اساس عادات شناختی خودکار، قدیمی و جا افتاده ای قرار دارد که اغلب به صورت نشخوار ذهنی جریان دارد و به طور ناکارآمدی برای اجتناب از افسردگی یا موقعیت های مشکل ساز زندگی فراخوانده می شوند. نشخوار ذهنی برای دوری از اضطراب و یا افسردگی انتخاب می گردد. نشخوار ذهنی افراد را بیشتر مضطرب و نگران می سازد. معمولا افراد بیمار برای رهایی از اضطراب به نشخوار ذهنی پناه می برند. البته پاسخ هیجانی به اضطراب و افسردگی به دو صورت است : یاحواس پرتی (توجه برگرداندن)، و یا نشخوار فکری. نشخوار فکری به عنوان اشتغال دائمی به یک اندیشه یا موضوع و تفکر درباره آن شناخته می شود (آزادی، 1393).

نشخوار فکری طبقه ای از افکار آگاهانه است که حول یک محور مشخص و معمولی می گردد، بدون آنکه تقاضاهای محیطی فوری، وابسته به آن ها باشد و جنبه تکراری دارند. بر علل و نتایج علائم متمرکزند و مانع حل مسئله ناسازگارانه شده و به افزایش افکار منفی می انجامد. افکار ناخواسته یا مزاحم، مشکل اصلی افراد مضطرب است، زیرا احساس تهدید و هیجان منفی برای آن ها دائمی شده است. علت اینکه افراد، از سبک های مختلف برای مقابله با افسردگی و اضطراب استفاده می کنند این است که شخصیت ها متفاوت است. این گونه سبک پاسخ به اضطراب باعث به طول انجامیدن نشانه‌های اضطراب و شدت ‌یافتن آنها می‌شود. این نوع سبک مقابله، از دیدگاه روان‌شناسان، مقابله‌ای ناکارآمد و ناسازگار است، زیرا به حل مشکلات کمک نمی‌کند و باعث بدتر شدن اوضاع روانی و خلقی فرد می‌شود. سبک نشخوار ذهنی در پاسخگویی به اضطراب، روشی است که براثر عادت ایجاد شده است و می‌توان آن را تغییر داد. طبق این مدل، فرد مضطرب در مجادله بین ترس از اینکه اضطراب غیرقابل کنترل است و عقیده بر اینکه اضطراب از او محافظت می‌کند، قفل شده است (محمدخانی،1387).

در واقع از طریق نشخوار ذهنی، شخص خود را در معرض رویارویی های متعدد با محرک استرس زا قرار می دهد. بدین ترتیب، نشخوار ذهنی، می تواند باعث ایجاد نوعی استرس مزمن در فرد گردد. پیامدهای منفی نشخوار ذهنی افسردگی ‏زا شامل:

1- عاطفه منفی؛

2- علائم‏ افسردگی شدیدتر و طولانی‏مدت؛

3- تفکر دارای سوگیری منفی؛

4- کمبود انگیزه؛

5- اختلال در تمرکز و شناخت؛

6- افزایش استرس (شاملو،1388).

باورهای فراشناختی یعنی اینکه فرد به دنبال حالت افسردگی و غمگینی، رفتارها و افکاری را نشان می‌دهد که توجه او را به سمت علائم افسردگی جلب می‌کند. مثلا فرد به دنبال رخداد حالت افسردگی در گوشه‌ای می‌نشیند و با خود چنین می‌گوید فقط من هستم که به این حالت گرفتار شده ام. نتیجه‌ی افسردگی من چه خواهد شد؟ اگر از این حالت در نیایم چه اتفاقی می‌افتد. این گونه سبک پاسخ به افسردگی باعث به طول انجامیدن نشانه‌های افسردگی و شدت‌ یافتن آن ها می‌شود. این نوع سبک مقابله، باعث بدتر شدن اوضاع روانی و خلقی فرد می‌شود.تحقیقات نشان داده است که زنان بیش از مردان به نشخوار فکری گرفتار می‌شوند و شاید این یکی از علل شیوع افسردگی در زنان باشد (سالاری فر و پوراعتماد،1390).

باورهای فراشناختی مثبت ومنفی

مدل فراشناختی دو نوع باور فراشناختی را شناسایی کرده است: باورهای فراشناختی مثبت، باورهایی هستند که به فواید و سودمندی های درگیر شدن در فعالیت های شناختی خاص مانند نگرانی، نشخوار فکری[3]، پایش تهدید[4] و... مربوط می شوند مانند (نگرانی درباره آینده به من کمک می کند تا از خطر اجتناب کنم). باورهای فراشناختی منفی باورهایی هستند که به کنترل ناپذیری، اهمیت و خطرناک بودن افکار و تجربه های شناختی مربوط می شوند. مثلأ اگر افکار خصمانه ای داشته باشم، ممکن است بر خلاف میل خود به آنها عمل کنم (ولز[5]،2009).

باورهای فراشناختی پیش بینی کننده ی تجربه احساسات منفی، مانند اضطراب و افسردگی هستند، همچنین پژوهش ها نشان می دهند که باورهای فراشناختی مثبت و منفی ممکن است سبب تداوم نگرانی شوند (پورنامداریان و همکاران،1390) .

دررویکرد فراشناختی، باورهای فراشناختی، کلید و راهنمایی است که شیوه پاسخدهی افراد به افکار منفی، باورها، علائم و هیجان ها را تحت تأثیر قرار می دهد و نیروی محرکه ای در پس الگوی تفکر مسموم (سندرم شناختی- توجهی) است که به رنج روانی و هیجانی می انجامد. نظریه فراشناختی بر این اصل استوار است که بر خلاف شباهت های بنیادی در سازوکارهای آسیب شناختی اختلال های روانشناختی مختلف، هر اختلال محتوای خاص خود را در سطوح شناختی و فراشناختی دارد (ولز،2009).

اختلالات روانی زمانی به وجود می آیند، که سبک تفکر و سازگاری فرد بی اختیار به تأکید و تقویت پاسخ های هیجانی پیش می رود که بیشتر از همه ناشی از تکرار تفکر (نشخوار فکری ونگرانی) است (اسکریج [6]،2010، به نقل از آهنی،1392).

در این رابطه شوارزوکلور[7] (1998) بیان می کنند که مردم احساساتشان را به عنوان اطلاعاتی برای ارزیابی ها و قضاوت ها به کار می گیرند، بنایراین ارزیابی های منفی باعث نابسامانی روانی و نداشتن عملکرد صحیح می شود. برطبق نظریه فراشناخت در اختلال روانشناختی، فراشناخت ها مؤلفه های حساسی در پیش بینی و ایجاد علائم روانشناختی هستند (یلماز و همکاران[8]،2011، به نقل از آهنی،1392).

الگوهای باورهای فراشناختی

الگوی سندرم شناختی- توجهی (CAS)

رویکرد فراشناختی بر این باور است، که افراد به این دلیل در دام ناراحتی های هیجانی گرفتار می شوند که فراشناخت های آنها به الگوی خاصی از پاسخ دهی به تجربه های درونی منجر می شود که موجب تداوم هیجان منفی و تقویت باورهای منفی می شود. این الگو نشانگان شناختی – توجهی (CAS)[9] خوانده می شود که شامل نگرانی، نشخوار فکری، توجه تثبیت شده و راهبرهای خودتنظیمی یا رفتارهای مقابله ای ناسازگارانه است (یلماز و همکاران[10]، 2014).

الگوی ولز و پاپاجیورجیو

پاپاجیورجیو[11] و ولز (2004)، یک الگوی‏ فراشناخت بالینی را در مورد نشخوار ذهنی و افسردگی پیشنهاد کرده‏اند. آن‏ها معتقدند که باورهای فراشناختی مثبت در مورد نشخوار ذهنی منجر به ابقای آن می‏شود. به عبارت‏ دیگر، وقتی نشخوار ذهنی به کار می‏افتد، ابتدا فرد آن را به عنوان یک فرایند کنترل‏ناپذیر و آسیب‏زننده ارزیابی می‏کند. این امر منجر به پیامدهای بین فردی و اجتماعی شده و در نهایت‏ باعث به کار افتادن باورهای فراشناختی منفی در مورد نشخوار ذهنی به افسردگی می‏شود. دستور العمل نشخوار ذهنی در افراد افسرده، باعث افت خلق و حل مسئله در این افراد شده و دستور العمل پرت‏ کردن حواس نیز خلق و حل مسئله آن‏ها را بهبود نمی بخشد. وقتی باورهای نامعقول به سراغ ما می آیند ما دچار پیامد های بد هیجانی می شویم (مانند افسردگی،خشم،اضطراب) و این پیامد هیجانی بد، در ادراک ما اخلال ایجاد می کند و در چنین مواقعی شاهد برخی افکار ثابت، نشخوار ذهنی مستمر و وارسی های مکرر می شویم. با توجه به این مسئله می توانیم بگوییم پیامد های هیجانی منفی در صورت کنترل نشدن بر نظام فکری ما تاثیر گذاشته و باعث ایجاد پیامد های هیجانی بدتر در ما می شوند.سبک های هیجانی متفاوت، موجب می شودکه ما نشخوار ذهنی رابرای پاسخ به اضطراب وافسردگی انتخاب کنیم. ظهور نظریه های شناختی در آسیب شناسی روانی به افزایش علاقه به ویژگی های شناخت و تنظیم آن منجر گردیده است. ولز و ماتئوس نظریه ی کنش اجرایی خود نظم بخش [12] اولین نظری های است که نقش فراشناخت را در سبب شناسی و تداوم اختلالات روانی مفهوم سازی کرده است. بر اساس نظریه ی کنش اجرایی خودنظم بخش اختلالات روان شناختی وقتی تداوم می یابند که راهبردهای مقابله ای ناسازگار مثل تفکر درجاماندگی، نگرانی، نشخوارذهنی، پایش تهدید، اجتناب و سرکوبی فکر، اصلاح خودباورهای ناکارآمد را با شکست مواجه می سازد و دسترسی به اطلاعات منفی در مورد خود را افزایش می دهد. به عبارت دیگر می توان گفت بر اساس این نظریه، اختلال روانی فعالیت یک سندرم کلی شناختی توجهی است که از دانش فراشناختی فرد ناشی می شود و در موقعیت های مشکل زا فعال شده و پردازش می شود (عاشوری، 1388).

 


[1]- Felaven

[2]- Vietman

[3]- rumination

[4]- threat monitoring

[5]- Velz

[6]- Scragg

[7]- Schwar&color

[8]- Yilmaz et al

[9]- cognitive attention syndrome

[10]- Yilmaz et al

[11]- Papa Jior Jior

[12]- Self-Regulatory Executive Function Mode

دانلود مبانی نظری باورهای فراشناختی در 31 صفحه

دانلود روش تحقیق بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان


روش تحقیق بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان

روش تحقیق بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان

دانلود روش تحقیق بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان

روش تحقیق بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان
 بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
فرمت فایل docx
حجم فایل 556 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 115

روش تحقیق بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان

مقدمه:

  رویکرد شناختی و روانی شناسی امروزه مورد توجه بسیار قرار گرفته است وبیشتر از هر رویکرد دیگری مورد تجربه واقع می شود (ای وی، ای وی و مورگان 1993،ص258)

رویکرد شناختی معتقد است که ریشه رفتارهای انسان در نوع تفکر و نگرش وطرز تلقی های اوست برنز، 1367، ص 17) می گوید:

‌«نخستین اصل شناخت گرایی است که حال اسنان نتیجه شناخت ها و تفکرات اوست.» با استفاده از تئوری ABC درمان شناختی- رفتاری پیشرفت بسیار زیادی از دهه 1970 تاکنون داشته است و اکنون یکی از راجترین اشکال درمان روان شناختی است (الیس، 1991،ص2) عبارت زیر نیز توضیحی از این توسط الیس است. «در سالهای اخیر روان درمانیهائی که گرایش شناختی دارند. نه فقط به دلیل پژوهش هایی که اثر بخشی آن را تأئید کرده اند، بلکه به دلیل شهرت عامی که یافته اند، موفقیت زیادی داشته اند و سهولت گرایش شناختی در درمان مستقیم باعث شده است که این شیوه نسبت به سایر شیوه ها مطبوعتر و کمتر تهدید کننده باشد. (الیس، 1989، ص3)

صدها مطالعه در تحقیقی کنترل شده نشان داده اند که RET و CBT مقایسه با سایر روش های روان درمانی به طور معنی دارتری به مراجعان کمک کرده اند تا کمتر پریشان باشند.

«فهرست عنوان»

فصل اول:

شماره صفحه

مقدمه

2

بیان مسئله

5

سوال تحقیق

7

ضرورت تحقیق

7

اهداف پژوهش

8

فرضیه

8

تعریف عملیاتی واژه ها

8

واژه ها

 

فصل دوم

 

زمینه مسئله

11

تعریف روان درمانی

15

اهداف روان درمانی

17

درجات روانی درمانی

18

روش های روان درمانی

20

بیماری روانی از نظر فروید

21

فرضیه ها و مفاهیم بنیادی روانکاوی

22

تعریف روانکاوی

23

هدف روانکاوی و روان درمانی تحلیل

24

هدف روان درمانی تحلیل گر1

24

انسان از دیدگاه مکتب رفتار گرائی

25

فرضیه های رفتارگرای

25

بیماری روای از دیدگاه مکتب یادگیری

21

رفتاردرمانی

6

تکنیک های رفتاردرمانی

27

رفتار درمانی شناختی

28

انسان ازدیدگاه روان شناسی انسان گرایی

28

اصول و فرضیه های روانشناسی انسان گرایی

29

روان شناسی شناختی

33

فرضیات شناخت درمانی

34

انسان در نظریه شناختی

36

بیماری روانی در نظریه شناختی

36

اهداف روان درمانی شناختی

37

روش و شیوه شناخت درمانی

37

نقش درمانگر درنظریه شناختی

38

فنون و اجزا شناخت درمانی

39

محدودیت های شناخت درمانی

40

نظریه درمانی عقلانی عاطفی (الیس)

40

مفاهیم بنیادی نظریه الیس

42

نظریه شخصیت الیس

43

اضطراب و بیماری روانی در نظریه عقلانی و عاطفی

45

تفکرات غیر منطقی

47

روان درمانی در نظریه عقلانی عاطفی

50

فرایند درمانی

52

نقش درمانگر

53

اضطراب

64

سطوح اضطراب

66

خلاصه

67

مبانی نظری اضطراب

68

نظریه های یادگیری

69

نظریه های اصالت وجودی

71

نظریه های شناختی

72

نظریه های زیست شناختی

74

عوامل اضطراب و تنیدگی

74

پاسخ های سیستم ایمنی

78

پاسخ های شناختی به اضطراب

80

دو مورد از تحقیق انجام شده در زمینه این پژوهش

81

فصل سوم

 

روش تحقیق

84

جامعه آماری

85

متغیرهای پژوهشی

85

فرضیات مربوط به کنترل متغیرها

86

ابزار تحقیق

87

روش های آماری

90

محدودیت های روش ها و چگونگی تاثیر آن بر تحقیق

91

فصل چهارم و پنجم

 

تجزیه و تحلیل داده ها

93

فرضیه

93

خلاصه

99

منابع و مأخذ

102

دانلود روش تحقیق بررسی رابطه بین باورهای غیر منطقی و میزان اضطراب در دانشجویان